در پایتخت هستند. ریاض. دو سه تا پسر عمو که خانه هایشان را دو سه تا کوچه فاصله انداخته است. و دل هایشان را هیچی. هر هفته شب های جمعه جلسه ای دارند دور هم با زن و بچه. علی دل گرفته ی همسرش «مها» را برده است بیرون شهر. یک جای تفریحی. و حالا هوا تاریک شده است. آمده اند توی شهر. شارع العلیا. و کنارشان برج المملکة. عین یک طناب کلفت دار که بر عکسش کرده باشند. کار شرکت «الربی بکت» آمریکایی. به یک میلیارد دلار. علی می پیچد توی طریق العرویة. هنوز طناب دار معلوم است. دل مها دوباره می گیرد. مسیر بعدی طریق الملک فهد است و دل مها ... . چه فایده که آدم برود بیرون شهر. آخر سر که همیشه همین طناب کلفت دار است و همین خیابان ملک فهد و جلوتر قبرستان العود؟
عدل و زهراء هم بیرون زده اند. پیاده. دو سه کوچه بیشتر راه نیست تا خانه ی پسر عمو. مدیحة توی بغل عدل است و دست رشا توی دست زهراء. امشب شب جمعه است. و نوبت خانه ی رضا. بدرة همسر رضا همه چیز را آماده کرده و پلّه ها را تا پایین تی کشیده. دخترشان سهیلة دارد نقاشی هایش را آماده می کند تا نشان دختر عمویش رشا بدهد. و رشا که یکی از دست هایش توی دست مادرش زهراست با دست دیگرش دفتر نقّاشی اش را دارد. محکم. نه به محکمی دست دیگرش که دست مادر را گرفته است. ذهن کوچک مدیحة هم گول لوکسی خیابان های ریاض را نمی خورد. خیابان های لوکس ریاض برای امثال او ناامنند. همانگونه که خیابان ملک فهد هر چه هم که قشنگ باشد برای دل گرفته ی مها زشت است. علی و مها رسیدند. عدل و زهراء هم. رضا آمده است بیرون برای استقبال. همه رفتند بالا.
رضا خبر مهمّی می خواهد بدهد و چیز خوبی می خواهد نشان بدهد و همه منتظر. تلوزیون را روشن می کند. شبکه العالم. آهِ تعجب همراه با صد درجه خوشحالی که از دل همه کنده می شود. حکومت، العالم را فیلتر کرده و رضا با طرفة الحیلی العالم را گرفته. برای فهمیدن اوضاع قطیف و کشور بحرین. مدیحة داشت نقّاشی هایش را به رشا نشان می داد و العالم بحرین را به پسرعموها. و بعد از آن قطیف و شهادت یکی از شیعیان. و دل مها. و اشک پنهانی زهراء. و زبان علی که می گوید: «امام الحسین علیه السلام یقول: أَلا إِنَّ الدَّعِی بْنَ الدَّعِی قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ.» (1)
(1)امام حسین علیه السلام می فرمایند: آگاه باشید این فرومایه ( ابن زیاد ) فرزند فرومایه، مرا میان دو راهی شمشیر و خواری قرار داده است و هیهات که ما تن به خواری دهیم.»
حدیث: امام صادق (ع ) فرمود: برخى از فرشتگان آسمان به یک و دو و سه تن کـه فضل آل محمد را ذکر مى کنند سرکشى مى کنند و مى گویند: نمى بینید اینها را که با وجود کمى خود و بسیارى دشمنشان فضل آل مـحـمد صلى الله علیه و آله را مى ستایند، سپس دسته دیگر از فرشتگان گویند: این فـضـل خـداسـت کـه بـهـر کـه خـواهـد مـى دهـد و خـدا صـاحـب فضل بزرگست .
اصول کافی/ کتاب الایمان و الکفر/ باب تذاکر الاخوان/ حدیث4